ویژگی های روانشناس کودک
فراتر از پژوهش، تئوری و مهارتهای تحلیلی که مجموعه مهارتهای یک درمانگر را تشکیل میدهند، باید لایهای از غرایز و برخی ویژگیهای سختتر برای سنجش وجود داشته باشد که روانشناس کودک باید داشته باشد.
ویژگی های روانشناس کودک
تاب آوری: روانشناسان کودک باید انعطاف پذیر باشند و بتوانند خود را با رفتارهای گاهی اوقات نامنظم وفق دهند. آنها همچنین باید بتوانند در صورت لزوم به سمت برنامه های درمانی جدید حرکت کنند، و همچنین در مواجهه با کودکانی که ممکن است تمایل خاصی به درگیر شدن یا ارائه چالش های رفتاری نداشته باشند، نسبتاً غیرقابل برخورد باشند. روانشناسان کودک افرادی هستند که به راحتی از یک مشتری بازیگوش اما مضطرب، به فردی که با اختلال سلوک زندگی میکند و تواناییهای روانشناس را آزمایش میکند، حرکت میکنند.
ارتباط: توانایی برقراری ارتباط با کودکان یکی از مهم ترین ويژگی های روانشناس کودک خوب است. مهارت های ارتباطی غیرکلامی هنگام کار با کودک اهمیت بیشتری پیدا می کند. برخلاف بزرگسالان، آنها بلوغ رشدی لازم برای انتقال اطلاعات عاطفی را در یک جلسه به همان روشی که مشتریان بزرگسال انجام می دهند، ندارند. درک ابزار ارتباطی و سازگاری آنها برای تجزیه و تحلیل رفتار آنها و ایجاد بهترین برنامه درمانی برای آنها کلیدی است.
بازیگوشی: بیشتر از سرگرم کردن کودک، بازیگوشی در بزرگسالان الگویی برای برقراری ارتباط است. محققان می گویند برخی از بزرگسالان بیشتر حس بازی خود را تا بزرگسالی حفظ می کنند، و این روانشناسان کودک بدون شک در تلاش برای کار با کودکان دارای مزیت هستند. برخی می گویند بازی، زبان کودکان است. بازی، تنظیم عاطفی را فعال کند و سطح دوپامین را افزایش دهد، همچنین یک ابزار تجویزی قوی و مهارتی است که در حین پیشرفت در حرفه روانشناسی کودک ارزش ایجاد می کند.
دلسوزی: یکی از مهم ترین ویژگی های روانشناس کودک دلسوز بودن او است. روانشناسان کودک باید همیشه شنوندگان همدل و فعال باشند. این ابزاری برای ایجاد اعتماد با کودک است که پایه و اساس همه چیزهایی است که در روابط کاری به دنبال خواهد داشت.
مهارت های روانشناس کودک
تجزیه و تحلیل: روانشناسان کودک افرادی تحلیلی هستند که مشاهدات را انجام می دهند و از آنها تشخیص های مناسب می دهند. این تحلیل میتواند بر حوزههای مختلف روانشناسی هنگام کار با کودکان متمرکز شود، که ممکن است شامل روانشناسی رشد، روانشناسی نوجوان یا آسیبشناسی روانی باشد.
حل مسئله: روانشناسان کودک مجموعه خاصی از ارزیابی ها و روش های تشخیصی را می آموزند. اینها به غیر از مهارت های نرم مانند ارتباط و گوش دادن هستند که در یک برنامه تحصیلی بر آنها تأکید می شود. درمانگران باید تفاوت های ظریف مشکلات مربوط به تجربیات دوران کودکی، مانند قلدری را بیاموزند. آنها همچنین برای کمک به کودکان، کار با معلمان، والدین، خدمات اجتماعی و موارد دیگر به منظور درمان یک مشتری، به رویکرد مشارکتی تری عادت خواهند کرد. اگر نوجوانی را تخصص خود قرار دهند، مراحل رشد نوجوانی را تا بزرگسالی جوان یاد خواهند گرفت و تئوری های پیرامون آن را در نیازهای شناختی مراجعان به کار خواهند برد.
تحقیق: روانشناسان کودک به مطالعه و کشف بینش هایی در مورد رشد ناخودآگاه و آگاهانه کودک می پردازند. آنها به دنبال راه هایی برای کمک به کودکان برای مقابله با اضطراب، بیش فعالی و سایر شرایط روانی هستند. محققین فعال باید مجموعه خاصی از استانداردهای اخلاقی را برای مطالعه کودکان در نظر بگیرند و بتوانند رویه ها و معادلات آماری اساسی را پردازش کنند. علاوه بر این، آنها باید ابزاری برای به کارگیری تحقیقات در عمل حرفه ای داشته باشند.
مشاهده: این ممکن است برای برخی از درمانگران به طور طبیعی پیش بیاید، اما یادگیری آنچه باید مشاهده شود بخشی از آموزش روانشناس در دانشگاه و در عمل است. روانشناسان کودک نشانه های غیرکلامی را برای تشخیص انواع شرایط کودکی از افسردگی گرفته تا اختلال وسواس فکری جبری جذب می کنند.
هر چند کسب و توسعه این مهارتها دلهرهآور به نظر میرسد، روانشناسان کودک باید به خاطر داشته باشند که این مهارتها به یک هدف نهایی منجر میشوند که تأثیری چشمگیر و فراموشنشدنی بر سلامت روانی کودک دارد. این ممکن است نه تنها شرایط آنها را در دوران کودکی بهبود بخشد، بلکه شرایط روانی آینده را که آنها در بزرگسالی باید مدیریت کنند، متوقف می کند. این عنصر منحصر به فرد کار کردن به عنوان روانشناس کودک است.
کلمات مرتبط :